- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
ذکر سینه زنی دهۀ اول محرم ( ۱۰ شب )
پخش سبک طلیعه ماه محرم سلام ای عـزیـز دو عـالـم سـلام ای شـهـیــد مُــحــرّم شده دیـن حـق از تو زنـده بـود اسـم تـو اســم اعــظـم تو دریای رحـمت تو خـون خـدایی شه تـشـنـه لـب در صف كـربـلایی به دوش نـبـی جـای تـو بـوده اما؛ سر جـدایی شدی محروم از مهر مادر* شدی پامال پای لـشگر* به غارت رفت از تو انگشتر غـریـب مــادر یـا ثـارالله* غـریـب مــادر یـا ثـارالله* غـریـب مــادر یـا ثـارالله ************************************************** نــســیــم مــحــرم وزیـــده قـد و قـامـت مـه خـمــیــده مـرا لـطـف زهـرا دوبـاره بـه بـزم عـزایـت كـشـــیده بـه درگــاه تـو آمـدم دیــده گــریـان شدم مـیهـمان تو ای تـشـنه مـهـمان بـود حـال من حـال حُـرّت كه آقـا؛ شد پشـیمان به یاد غـمهایت میسوزم* به یـاد لـبهـایت میسـوزم* به یـاد آوایـت مـیسـوزم غـریـب مــادر یـا ثـارالله* غـریـب مــادر یـا ثـارالله* غـریـب مــادر یـا ثـارالله ************************************************** فــدای تـو و بــچــههــایـت فــدای تـو و خــاك پــایـت الـهـی كه روزی بــمـیــرم بـرای تـو در كــربــلایـت شـدی خـسـته و تـشـنـه قـربـانی آقا شـدی كـشـته با زجـر طـولانـی آقا شده كار من روز و شب آه و روضه خوانی آقا شد ازنیزه پُرخون پهلویت* شده شانه با نـیزه مویت* نشـسته پنجه بر گـیسویت غـریـب مــادر یـا ثـارالله* غـریـب مــادر یـا ثـارالله* غـریـب مــادر یـا ثـارالله *******************مسلم ابن عقیل********************** مـنــم سـر بـه دار تـو آقــا كه در كـوچه افـتادم از پـا بـه تـو نـامـه دادم بـیــایـی خجل هستم از روی زهرا نـمـانـده بـرای تو در كـوفـه یـاری به غیر از من اینجا تو محرم نداری شـده كـار سـردار تو از غـریـبـی؛ آه و زاری میاورهمراهت اصغر را* میاور همراهت دختر را* میاور همراهت خواهر را واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا ******************* ورود به کربلا ********************* شده جـسـم عـالم پر از تب شـده سـیـنـه از غـم لـبـالب به جاه و جـلال و شكوهی پـیـاده شـد از نـاقـه زیـنـب عــصـایـش شـده شـانـۀ مــاه لــیـلا ركـابـش شده دست و زانـوی سـقـا میآیـد بگـوش دل از این بـیـابـان؛ آه زهــــرا رسد از این صحرای سوزان* شمیم اشك و آه و هجران* ندارد اینجا ابر و باران واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا ************************************************** در این سو همه مست دلبر در آن سـو سیـاهی لـشـگر در این سو همه با خـدایـند در آن سو شده جـمعِ کافـر شده خـیـره چشمان زینب به یارش الــهــی نـیـفــتـد گـره بـیـن كــارش الهـی نـبـیـند شده شـمـر و خـولی؛ همجوارش الهی زینب در این صحرا* نبیند غرق خون یارش را* شـده پـامـال زیـر پـاهـا واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا *******************حضرت رقیه ********************** مـنـم دخـتـر مـو پـریـشـان مـنـم حـوری دیـده گـریـان مـرا بـا خـودت از خـرابـه بـیـا و بـبـر ای پـدر جــان پـدر بـعـد تـو سـایـبـان سـرم رفـت رمـق از تن خـسته و پـیـكـرم رفت شدم مثل زهـرا بـبـین چـهـرهام به؛ مادرم رفت شـدم آواره بـیـن صـحـرا* لـباسـم پـاره شـد ای بـابـا* شده زخمی جسمم سرتا پا واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا ************************************************** مـن آن درد پُـر مـاجـرایـم كه با هـر چـه غـم آشـنـایم مرا چـكـمه كـرده نـوازش شـكـسـتـه شـده دنـدههــایـم الـهـی كـه عـمـرم دگـر سـر بـیـایـد نـفـس در گــلـویـم بـه آخـر بـیــایـد چنان كنده شد موی من كه بعید است؛ در بیاید مرا تا كه بـیبـابـا دیـدنـد* الـنـگـوهـایم را دزدیـدنـد* مرا هو كردند و خـندیـدند واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا ******************عبدالله بن الحسن ********************* عـمـوی بـه خـون آرمـیـده كه جـان بر لـبانت رسـیـده بـمـیـرم نوك تـیـر و نـیـزه به مـوی تو شـانه كـشـیـده تـرك خـورده مثل كـویـری زبـانت ز بس رفته خون از تو رفته توانت رسـیـدم كه قـاتـل برد نـیـزهاش را؛ از دهـانت سپـر میسازم دستـانـم را* دهـم دستانم را چون سـقـا* زنــــم از دل داد وا اُمــا واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا ************************************************** منم از تو و قوم و خویشت كه حـالا رسـیـدم به پیـشت چـگـونـه بـبـیـنـم كه قـاتـل زند پنجـهاش را به ریشت رسـیـدم كه اینـجـا نـمـانی تـو تـنهـا مكـش ناخنت را روی خاك صحرا بـمـیرم كه كوبـیـده گـشتـه تنت از؛ رد پــاهــا من از جام عشقت هستم مست* حلالم كن كه خون این دست* به روی ماه رویت بنشست واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا *******************قاسم بن الحسن ********************* كـجـایــی عــزیــز بــرادر كجایی گـل سـرخ و احـمر كجـا گـم شدی بین صحـرا صــدایــم بــزن بـار آخــر یـتـیـم حـسن در بـرم میـدهـی جـان فـتادی چو غـلـطان به خاك بـیـابان تنت مثل گـل وا شده بسكه گـشـتی؛ نیـزه باران شـمیم خـون بویت واویلا* شده در هم رویت واویـلا* كـشیـده شد مـویت واویلا واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا ************************************************** ز غم نجمه در خیمه مانده بـرای تو مـرثـیـه خـوانـده چه كس سینهات را شكسته به تـو ارث زهـرا رسانـده تو را مـیبـرم گـرچه جـانی نـدارم ز داغ تـو دنـدان به هـم میفـشـارم چنان اکـبـرم ای گـل من به رویت؛ سر گذارم ز داغت شد نجمه آزرده* خسوف خون نورت را بُرده* گـل شادم گـشتی افـسرده واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا ***************** حضرت علی اصغر******************** قــنــاری خـامــوش مــادر ز آغـــوش بـابـا زدی پــر خـدا تـسـلیت گـفـتـه داغت غــم تـو نـیـایــد بــه بــاور پریـدی تو از بیـن گهـواره اصغـر ببـین مـادرت گـشته بیچاره اصغـر گـلوی نحـیـف تو و قـلـب من شد؛ پاره اصغر دلـم بیسـامـان شد لالائی* سـرت آویـزان شد لالائی* نـوایم سـوزان شد لالائی واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا ************************************************** بـبـیـن صبـر بابـا سـر آمد بـبـین لـرزه بر پـیـكـر آمد از این تیر مرد افکنی که به حـلـقت از آن لشکر آمد شدم مـات و حـیـران مـیـان بـیـابان ز چـشـمـم بـبـارم به كـام تو بـاران نـهـانت كـنـم تا نـیـفـتـی تـو گـیـر؛ نیزه داران بخواب آرام ای جان بابا* که بعد از این گردی در عُقبا* تو مهـمان دامان زهـرا واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا ****************** حضرت علی اکبر******************** به مـیـدان رود مــاه لـیــلا به لشگر زند شیر صحـرا الـهـی نـیــفـتـد بـه خـاك و نـگــردد تـنـش اربـاً اربــا پــــدر طــاقــت داغ او را نــــدارد به روی پُـر از زخـم او سر گـذارد اگر خـواهرش بهـر یـاری نـیـایـد؛ جان سپارد شكـسـته آمـد بابا سـویش* شكـسته شد خـط ابـرویش* درآمـد لاله بر گـیـسویش واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا ************************************************** ز تـیغ عـدو دست و پا زد پـدر از غـمـش نـالـهها زد عـلـی را عـدو مـثل زهـرا به یك ضـربـۀ بـیهـوا زد شـبـیـه عــلـی شـد شـبـیـه پـیـمـبــر سرش وا شد از ضربۀ تـیغ لـشگـر گـرفـتـه گـلـوی اذان گـوی ما را؛ خون حنجر به هم خورده روی زیبایش* كشد بر خاك صحرا پایش* شده كم سو چشم بابایش واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا ******************* حضرت عباس ********************* عــلــمــدار نـــام آور مــن چه خـاكی شده بـر سر من پُر از عـطـر یـاسی گـمانم شــده زائــرت مـــادر مـن تـوئـی افـتـخـارم كـه والا مـقــامـی زدی در دل شـط ولی تـشنـه كامی بمیرم كه بر جسم نازت سه شعبه؛ زد حرامی به راهـم افـتاده دسـتانت* شده جانم بر لب چون جانت* شده پاره پلـك چـشمانت واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا ************************************************** پر از لرزه گردیده این تن رود تــا فـــلـك نــالــۀ مـن جـمـال تـو گـردیـده درهـم سرت واشد از ضرب آهن شكـسـته كـمـر گـشـتم و قـد خـمیده خـبـر از بـلا بیتـو بر من رسـیـده اگر برنـخـیـزی عـدو دخـتـرم را؛ مـو كـشیده سر بالینت هستم حیـران* كـشم آهی با چشم گـریان* شود زینب بیتو سرگردان واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا ******************* شب عاشورا ********************** شـب آخـر است و رهـایـی جـز آهــم نــدارم دعــایـی الـهـی نـبــیــنــم كـه فــردا تو خـورشید بر نـیـزههایی الـهـی نـبـیـنـم پـس از ظـهـر فــردا تن بیسرت غـرق خـون زیر پـاها الـهـی نـكـوبی سـرت بـر بـیـابان؛ پیش زهـرا شب آخر هست و بیتـابم* ز كابوس فردا بیخـوابم* غـمت چون شمعی كرده آبم واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا ************************************************** ز تـو دیـده را بـر نـگـیـرم بـه دام مـصـیـبـت اسـیــرم دعا كن كه قبل ازتو امشب رسـد بر لـبـم جان بـمـیـرم زن بیكس و خسته در شوره زارم سـرم را ســر زانــویـم مـیگــذارم ز تو دیدههای پُر از خون خود را؛ بـر نـدارم شود صبح فـردا عـاشـورا* سرغـارت بر جـسمت آقا* سر نعـشت میگـرد بلـوا واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا* واویـــلا واویــلا واویــلا
: امتیاز
|
ذکر زمزمه ای دهۀ اول محرم ( ۱۵ شب )
پخش سبک خروج قافلۀ کربلا از مکه از حـریـم کـعـبه عـشق آید آوای جدایی کـاروان آل طـه مـیشــود کـربــبـلایـی جان و جانانه حسین است صاحبِ خانه حسین است یاحسین عزیز زهرا، یاحسین عزیز زهرا، یاحسین عزیز زهرا، یاحسین عزیز زهرا(۲) آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** هست در این عرصهٔ عشق، شیر مردان دلاور قاسم و عون و بُریر و، عابس و عبّاس و اکبر جُـمـلـه فـخـرِ عـالَـمـیـنـند جـان نـثـاران حــسـیـنـنـد یاحسین عزیز زهرا، یاحسین عزیز زهرا، یاحسین عزیز زهرا، یاحسین عزیز زهرا(۲) آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** قلب یاران ولایت غرق شور و بیقرار است بین هفتادُ دو عاشق، یک نفر هم شیر خوار است او بهـشتـش دوش باباست مـقـتـلـش آغـوش بابـاست یاحسین عزیز زهرا، یاحسین عزیز زهرا، یاحسین عزیز زهرا، یاحسین عزیز زهرا(۲) آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** روز تَـرویه خـدایـا سِـرِّ آنها بر ملا شد بهـر حُجّاج شهادت کـربلا دشت مِنا شد هـجـرتی آن زُمـره کردند حج بَـدَل بر عُـمره کردند یاحسین عزیز زهرا، یاحسین عزیز زهرا، یاحسین عزیز زهرا، یاحسین عزیز زهرا(۲) آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) ***********************مسلم بن عقیل *********************** آسمان عـاشـقی را تا قـیامت ماه عـشقـم مسلمم من مسلمم من جان نثار شاه عشقم شد روان اشک از دو عینم مـن فــدایــیِ حــســیــنــم یا حسین میا به کوفه، یا حـسین میا به کوفه، یا حـسین میا به کوفه، یا حسین میا به کوفه آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** ای امان از درد غربت ای امان از بیمُجیبی غیر طوعه یار من نیست بین این شهرِ غریبی پُــر ز دردِ کـوفـه هـسـتـم کـوچه گـردِ کـوفـه هـستم یا حسین میا به کوفه، یا حـسین میا به کوفه، یا حـسین میا به کوفه، یا حسین میا به کوفه آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** وعدههاشان جُمله پوچ است این لعینانِ پُر از ننگ باغ ها و بوستانها گشته تیر و نیزه و سنگ غـم زده در دل شـکــوفـه سـیـدی مــیــا بـه کــوفــه یا حسین میا به کوفه، یا حـسین میا به کوفه، یا حـسین میا به کوفه، یا حسین میا به کوفه آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** بر سر دارالعماره مُضطر و جان بر لبم من هم به فکر غربت تو هم به فکر زینبم من کـوفــیــان وفــا نــدارنــد از شــمـا حــیــا نــدارنــد یا حسین میا به کوفه، یا حـسین میا به کوفه، یا حـسین میا به کوفه، یا حسین میا به کوفه آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) ***********************ورود به کربلا *********************** قلب عالم بر غمی سخت تا قیامت مبتلا شد سیّـد و سـالار زیـنب وارد کـربـبـلا شد زیـن حـریـم کـبــریــایــی مـیرســد بــوی جــدایـی ای امان از دل زینب، ای امان از دل زینب، ای امان از دل زینب، ای امان از دل زینب آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** چون رسیده کاروان بر آن زمین سرخ و غم بار خیمههای عشق برپا شد به دستان علمدار او که مـاه بیقـریـنه است او که اُمّـیـد سکـیـنه است ای امان از دل زینب، ای امان از دل زینب، ای امان از دل زینب، ای امان از دل زینب آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** ناله زد یک نازدانه با دلی محزون و سوزان کِی پدر ما را به سوی شهر یثرب باز گردان دَر دِلَش جُز درد و غم نیست کِی پدر این چه زمینی است؟ ای امان از دل زینب، ای امان از دل زینب، ای امان از دل زینب، ای امان از دل زینب آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** زینب کبری به محمل گشته مَحوِ روی دلبر گِرد او پروانه وارند قاسم و عباس و اکبر وای از ســــوز جــدایــی زیـنـب و روز جـــدایــی ای امان از دل زینب، ای امان از دل زینب، ای امان از دل زینب، ای امان از دل زینب آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) ************************حضرت رقیه *********************** من سه ساله قهرمان عرصۀ عشق و وفایم من سه ساله یادگار حضرت خیرالنسایم مونِسَم اشک دو عین است ذکـر من بابـا حسین است آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** ای سُرورِ قلب زهرا آمدی در کنج ویران مقدمت بر دیدگانم ای پدر جان ای پدر جان مـن کــیَــم، نـیـلــوفـر تـو یــــادگـــار مــــادر تــــو آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** در عزای جانگدازت ناله دارد دختر تو رأس تو در دامنِ من پس پدر کو پیکر تو لالـه تَـن بــودی عــزیـزم بـیکَـفـن بــودی عـزیـزم آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** بین که از ظُلمِ لعینان رنگ رُخسارم پریده قدّ این دُخت سه ساله همچو زهرا شد خمیده مـن شــدم ای بـیقــریـنـه مـثــل بــانــوی مــدیــنــه آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** بعد تو از ظلمِ این قوم مُضطر و جان بر لبم من لیکَن ای بابای خوبم شرمسار زینبم من چـونکه میشد عـاشـقـانـه او سِـپَــر بــر تــازیــانــه آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) *********************حر بن یزید ریاحی ********************** من پشیمانم پشیمان سر به زیر از جُرم و عصیان کن قبول این رو سیَه را سیّدی مولا حسین جان میکشم ای شمس رحمت از تـو و زیـنب خـجـالـت آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** در کمال دل سیاهی راه را بر تو بِـبَستم گرچه لطف از تو بِدیدم قلب عترت را شکستم حـالِ زار و سر به زیـرم کاش از این خجلت بمیرم آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** چَکمه بر گردن فکندم گویمت ای شاه دلها کن قبول این روسیَه را جان زهرا جان زهرا هـسـتـم عــبـدِ نــوکـر تـو خــاک پـــای مـــادر تــو آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** منزل من عرش عزّت مقتل من کربلایت پیکرم ای سبط طاها خاک پایت خاک پایت خـصـم قــوم کـافــرم مـن جــان نــثـارِ اکـبــرم مـن آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) ******************** فرزندان حضرت زینب ******************** السلام ای لالههای دشت ایمان و شهامت ای فـدایی های راهِ سرخِ ایثار و شهادت ای فــدایـی هـای مــذهـب نـــوگــلان بـــاغ زیــنـب ای امان از دل زینب، ای امان از دل زینب، ای امان از دل زینب، ای امان از دل زینب آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** ذکرتان این بوده با شوق گرچه ما نور دو عینیم بهر حفظ دین و قرآن جان نثاران حسینیم عـبــدِ نـامِ شـاه عـشـقــیـم مـا غـلام شـاه عــشـقـیــم ای امان از دل زینب، ای امان از دل زینب، ای امان از دل زینب، ای امان از دل زینب آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** گو زَنَد دشمن به شمشیر بر تن و بر پیکر ما تا که گردد راضی از ما تا قیامت مادر ما تـا شــود آن مَــحـرم راز نــزد ثــارُالَّـه سـر افـراز ای امان از دل زینب، ای امان از دل زینب، ای امان از دل زینب، ای امان از دل زینب آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** مادرا ما جان نثاریم بر وصال کوی دلبر جان صد چون ما فدای تاری از گیسوی اکبر درس عشق از تو بگیریم بـهـر حـفـظ دین بـمـیـریم ای امان از دل زینب، ای امان از دل زینب، ای امان از دل زینب، ای امان از دل زینب آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) ********************** عبدالله بن الحسن ********************** آخرین جانـباز عـشقِ مکتب ثارُالّهَم من اُسوه ایثار و صبر و معرفت عبدالّهَم من بــر عـمــویـم جـانـفــدایـم یـــادگــار مــجـــتــبــایــم ای عمو جانم حسین جان، ای عمو جانم حسین جان، ای عمو جانم حسین جان، ای عمو جانم حسین جان آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** من که بودم در همه عُمر، واله و مدهوشِ دلبر گشته از فَرطِ محبّت مقـتَلَم آغـوشِ دلبر بـهـر یــارم جــان نـثــارم عــشــق او دار و نـــدارم ای عمو جانم حسین جان، ای عمو جانم حسین جان، ای عمو جانم حسین جان، ای عمو جانم حسین جان آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** تا صدای غربت او در حَرَم آمد به گوشم دادم از کف صبر و گویا از سر من رفت هوشم مـن زِ خـیـمـه پر کـشـیدم سـوی قــربـانـگـه دویــدم ای عمو جانم حسین جان، ای عمو جانم حسین جان، ای عمو جانم حسین جان، ای عمو جانم حسین جان آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** گرچه مانند ابوالفضل شد جدا دستم زِ پیکر کاش میدادم به راهِ دلـبـر جانـانهام سر کن قبول از من زِ احسان جـانِ نـاقـابـل عـمـو جـان ای عمو جانم حسین جان، ای عمو جانم حسین جان، ای عمو جانم حسین جان، ای عمو جانم حسین جان آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) *********************** حضرت قاسم *********************** ای زِ پا افـتـادۀ من عـاشق و دلـدادۀ من پا مَکِش بر روی این خاک ای برادر زاده من قـاسـمـم ای نـور عــیــنـم چَـشم وا کـن من حـسـیـنم ای عمو جانم حسین جان، ای عمو جانم حسین جان، ای عمو جانم حسین جان، ای عمو جانم حسین جان آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** از فَـرَس افتادهای و مُحـرم کوی ولایی خوش به حالت ای عزیزم، زائر خیرالنسایی خونجگـر در عـرش اعلا از غـم تـو گـشـتـه زهـرا ای عمو جانم حسین جان، ای عمو جانم حسین جان، ای عمو جانم حسین جان، ای عمو جانم حسین جان آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** ای حَسن را پارهٔ تن ای فروغِ نور داور از جفای اهل کوفه یاسِ جِسمت گشته پرپر چون شدی بشکسته سیـنه زنــده شــد داغ مــدیــنــه ای عمو جانم حسین جان، ای عمو جانم حسین جان، ای عمو جانم حسین جان، ای عمو جانم حسین جان آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** گرچه با اَحلا عسل شد حدّ عِشقت بینهایت تشنه لب جان میسپاری میکشَم از تو خجالت ای گُــل بــــــــرادر مــن اَجــر تــو بــا مــادر مـن ای عمو جانم حسین جان، ای عمو جانم حسین جان، ای عمو جانم حسین جان، ای عمو جانم حسین جان آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) ********************* حضرت علی اصغر ********************* بر دل اهل دو عالَم زَد شَرَر بُغض نگاهش کودک شیر خوارهام شد روی دستم قتلگاهش راه عــزّت را نـشــان داد کودک من تـشـنه جان داد ولدی عـلی علی جان، ولدی عـلی علی جان، ولدی عـلی علی جان، ولدی عـلی علی جان آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** بانگ هل من ناصرم چون شد طنین افکن به صحرا ناگهان در خیمهها شد بین زنها شور و غوغا بــر نــوای حــنــجـر مـن داد پــاســخ اصـغــر مـن ولدی عـلی علی جان، ولدی عـلی علی جان، ولدی عـلی علی جان، ولدی عـلی علی جان آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** کِی عزیز فاطمه من بین مَهدَم بر تو یارم افتخارم این بُوَد که روی دستت جان سپارم طِـفــلـم و پــیــر کـمــالَــم طــالـبِ تــیــر وصـــالــم ولدی عـلی علی جان، ولدی عـلی علی جان، ولدی عـلی علی جان، ولدی عـلی علی جان آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** میروَم به نزد محسن تا شوم مدهوش زهرا میشود در جنتُ الله، مَهدِ من آغوش زهرا ای غــریـب کــربــلایــی من تـو را هـسـتـم فـدایـی ولدی عـلی علی جان، ولدی عـلی علی جان، ولدی عـلی علی جان، ولدی عـلی علی جان آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **********************حضرت علی اکبر ********************* ای گل آلالهٔ من گـشتهای از کـینه پرپر دیده بگشا بر روی من ولدی عـلیّ اکبر ای تــمــام حــاصــل مـن سـوزد از داغـت دل مـن ولدی عـلی علی جان، ولدی عـلی علی جان، ولدی عـلی علی جان، ولدی عـلی علی جان آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** ای که در بین خلایق اشبَهالناسی به جَدّم بسکه داغ تو عظیم است از غمت خمیده قَدّم لالـه گـون شـد پـیـکـر تو غـرق خـون شد پیکـر تو ولدی عـلی علی جان، ولدی عـلی علی جان، ولدی عـلی علی جان، ولدی عـلی علی جان آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** ای رُخِ غرقِ به خونت تا قـیامت آفـتابم چون کنار تو رسیدم دادم از کف صبر و تابم شد خَموش از غم چراغم عــمــهات آمــد سُــراغــم ولدی عـلی علی جان، ولدی عـلی علی جان، ولدی عـلی علی جان، ولدی عـلی علی جان آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** در غمت تا روز محشر آسمان بادا سیه پوش بعدِ تو ای اکبر من شمع صبرم گشته خاموش صیـدِ اعـدا گـشـتـهای تـو اِربـاً اربـاً گــشـتـهای تـو ولدی عـلی علی جان، ولدی عـلی علی جان، ولدی عـلی علی جان، ولدی عـلی علی جان آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) ***********************حضرت عباس *********************** ای شهید راه قرآن ساقی طفلان ابالفضل چشمِ اهل خیمه گشته از غمت گریان ابالفضل قلب من شد زار و خـسته پـشـتم از داغـت شکـسـته یا ابـوفاضل ابالفضل، یا ابـوفاضل ابالفضل، یا ابـوفاضل ابالفضل، یا ابـوفاضل ابالفضل آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** تا صدایت را شنیدم ای تو دلدار و حبیبم دادم از کف ای علمدار نا گهان صبر و شکیبم بـنـگـر ای نور دو عـیـنـم من حـسـیـنـم من حـسـیـنم یا ابـوفاضل ابالفضل، یا ابـوفاضل ابالفضل، یا ابـوفاضل ابالفضل، یا ابـوفاضل ابالفضل آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** دست تو از تن جدا و مشک تو خالی زِ آب است تشنه لب در بین خیمه طفل عطشان رباب است یــادگــار حـــیـــدری تــو آرزوی اصــغـــری تـــو یا ابـوفاضل ابالفضل، یا ابـوفاضل ابالفضل، یا ابـوفاضل ابالفضل، یا ابـوفاضل ابالفضل آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** ای مقامَت تا قیامت در دو عالَم بیقرینه آید اینجا بر مشامم عطری از یاس مدینه آیــد ایــنــجــا، یــاور مـن بـــوی زهــرا مــادر مـن یا ابـوفاضل ابالفضل، یا ابـوفاضل ابالفضل، یا ابـوفاضل ابالفضل، یا ابـوفاضل ابالفضل آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) ************************ روز تاسوعا *********************** روز تاسوعا شد و دل غمزده چون عالمین است ذکر دلهای محبّین یا ابالفضل یاحسین است ســـاقـــیِ جـــام هـــدایـت ای عــــلـــمــدارِ ولایــت یا ابـوفاضل ابالفضل، یا ابـوفاضل ابالفضل، یا ابـوفاضل ابالفضل، یا ابـوفاضل ابالفضل آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** روز تاسوعا رسید و پر شده عطر گُل یاس گشته مُحرِم قلب یاران در حریم کفّ العباس کـعـبـهام کـوی ابـالـفـضل قـبـلـهام روی ابـا لـفـضـل یا ابـوفاضل ابالفضل، یا ابـوفاضل ابالفضل، یا ابـوفاضل ابالفضل، یا ابـوفاضل ابالفضل آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** روز تاسوعا رسید و در دل ما شور و غوغاست گریهٔ ما نالهٔ ما از غـم جانسوز سقاست جـلـوهای از آفـتـاب اسـت دلخـوشی بهر رباب است یا ابـوفاضل ابالفضل، یا ابـوفاضل ابالفضل، یا ابـوفاضل ابالفضل، یا ابـوفاضل ابالفضل آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** چون امان نامه بیاورد، آن لعین بر پور حیدر گشت شرمگین آن علمدار از علی و از پیمبر غـرق شور و زمزمه بود او خِـجِـل از فـاطـمـه بود یا ابـوفاضل ابالفضل، یا ابـوفاضل ابالفضل، یا ابـوفاضل ابالفضل، یا ابـوفاضل ابالفضل آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) *********************** شب عاشورا ************************ امشبی را شاه دین در بین عترت میهمان است عصر فردا رأس پاکش بر روی نیزه عیان است نـور حـق در کـربـلا بـود مـوسـمِ ذکـر و دعــا بـود یا حسین عزیز زهـرا، یا حسین عزیز زهـرا، یا حسین عزیز زهـرا، یا حسین عزیز زهـرا آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** جلوه گر باشد در این دشت نورِ قَدر و فجر و صافات جمع هفتاد و دو عاشق گرمِ قرآن و مناجات مظهرُ الرّحمٰن حسین است ناطـق قـرآن حـسین است یا حسین عزیز زهـرا، یا حسین عزیز زهـرا، یا حسین عزیز زهـرا، یا حسین عزیز زهـرا آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** آن طرف درعیش و مستی این طرف گرمِ نمازند نافله خوان و دعا خوان غرقِ در راز و نیازند زان میان ناگه در آن شب نـالـه زد از غـصه زیـنب یا حسین عزیز زهـرا، یا حسین عزیز زهـرا، یا حسین عزیز زهـرا، یا حسین عزیز زهـرا آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** امشبی پیچیده در دشت عطر ناب یاس باشد پاسبان اهل خـیـمه حضرت عباس باشد سـوزد از غــم کـل دلـهــا ای امــان از شــام فـــردا یا حسین عزیز زهـرا، یا حسین عزیز زهـرا، یا حسین عزیز زهـرا، یا حسین عزیز زهـرا آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) ***********************روز عاشورا ************************ موسم غمها رسیده، محشر کبری رسیده روز تنهاییِ زینب روز عـاشورا رسیده زین عـزا و درد و مـاتــم قـامـت زهـــرا شـده خــم یا حسین غریب مادر، یا حسین غریب مادر، یا حسین غریب مادر، یا حسین غریب مادر آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** نیزه و شمشیرِ دشمن بر تن آن نازنین خورد وایْ از آن لحظهای که از روی مرکب زمین خورد گفت زهرا، زار و مضطر ولـــدی غـــریـب مــــادر یا حسین غریب مادر، یا حسین غریب مادر، یا حسین غریب مادر، یا حسین غریب مادر آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** اهل خیمه زین مصیبت از حرم بیرون دویدند لیکن آنها روی مرکب یار زینب را ندیدند ذکـر آنهـا شد به صـحـرا واحــسـیــنــا واحـسـیــنــا یا حسین غریب مادر، یا حسین غریب مادر، یا حسین غریب مادر، یا حسین غریب مادر آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** عالَم از این داغ عظمی تا قیامت سینه چاک است خاک ماتم بر سر من که امامم روی خاک است غـرق انـدوه و مِـحَـن شد خاک صحرایش کـفن شد یا حسین غریب مادر، یا حسین غریب مادر، یا حسین غریب مادر، یا حسین غریب مادر آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) *********************** شام غریبان ************************ هر دل غمدیده از غم شعلهها افروزد امشب در میان وادیِ طَف خیمهها میسوزد امشب بیسـر افـتـاده به صـحرا پــیـکــر فــرزنــد زهــرا یا حسین غریب مادر، یا حسین غریب مادر، یا حسین غریب مادر، یا حسین غریب مادر آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** یک طرف آن قوم ملعون فکر ظلم و فکر غارت یک طرف طفلی سه ساله فکر یک لحظه زیارت در مــیــان اوج غــمــهــا او شــده دلـتــنــگ بــابــا یا حسین غریب مادر، یا حسین غریب مادر، یا حسین غریب مادر، یا حسین غریب مادر آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** در میان خیمههای آتشین در آن شب تار حضرت زین العباد است مضطر و محزون و بیمار نــالــه دارد از غـــم یــار زیـنـبـش گـشـته پرسـتـار یا حسین غریب مادر، یا حسین غریب مادر، یا حسین غریب مادر، یا حسین غریب مادر آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲) **************************** گفته زینب از غریبی تو کجایی نور عینم مـانـدهام تـنهای تنها یـاریَـم بِـنما حـسینم امـشـبـی بـا قـلـب خـسـته نـافــلـه خــوانـم نـشـسـتـه یا حسین غریب مادر، یا حسین غریب مادر، یا حسین غریب مادر، یا حسین غریب مادر آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا، آه و واویـلا؛ واویـلا(۲)
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
نگاه عـلـقـمه خـندیـد و در سجـود افـتاد همین که سایۀ سروش به روی رود افتاد قـدم به آب که زد موج موج طوفان شد عـروس آب بـه پـای مــهِ وجـود افــتـاد عطش ز رنگ نگاه و لبـش نمایان بود به یـاد یـارِ غـریـبی که تـشـنه بود افتاد دو دست پر شده از آب را ز هم وا کرد بـلـور آب ز دستی که میگـشـود افـتـاد لـبـان خـشک به «الله اکـبر»ی تر کرد ادب چـشیـد زبانـش که در شهـود افـتاد به دست مشک و به دل شوق آب آوردن ولی چه حیف، که مشکش در آن حدود افتاد چه صحنهها که ندیـدند نهـر و نخلستان دو دست خیس عـلـمدار را که زود افتاد کمی جلوتر از آن تیر و جسم صد چاکش و ضربهای به سرش خورد تا که خُود افتاد طنـین نالـۀ «ادرک اخـا»ش جـاری شد دگر به خـیـمه نیـامد عـمو، عـمود افـتاد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
در کـنـار شریـعـه غـوغـا شـد سر یک تن بـبـیـن که بلوا شد قمری بود و شد خسوف از خون چـقَـدَر این خـسـوف زیـبـا شد حـرمـلـه با سـه شـعـبـهای آمد و بـــرای زدن مــهـــیــا شـــد تـیـر بـر سـیـنـهاش فـرود آمـد و عـمـود آمـد و سـرش وا شد هرچه تیر آمده به جسمش خورد نـیـزهها هـم یکی یکی جـا شد پـیکـری زیر دست و پا بود وُ بر سـر قـتـل او چـه دعـوا شد هر که آمد یـکـی دو تـا میزد آنــقـَدَر کـه تـنـش مـعـمــا شـد قـطـعـه قـطـعـه تـمـام قـرآنـش عـلـقــمـه، قـتـلـگـاه سـقــا شـد یک برادر تنـش مـقـطـعـه شد دیگـری از کـمـر قـدش تا شد تشنه لب بود و لب نزد بر آب بــاعـث آبـــروی دریـــا شـــد مـــادری آمــده کــنــار پــسـر کـربلا غـرق عـطر زهـرا شد
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت عباس علیه السلام
بیرون نکش از جای خودش تیغ دو دم را عـباس فـقـط باش و نگـهـدار عـلـم را ای پشت و پناه هـمه برگرد به خـیـمه برگرد و نکن خون به جگر اهل حرم را آرامتر ای مـاه از این منـظـره بـگـذر تا سیر تـمـاشـا کـنـم این چـنـد قـدم را بعد از تو امیـدم به کـسی نیست مبـادا تنها بگـذاری من و این قـامت خـم را یک دست تو مشک است و به یک دست تو شمشیر بـگـذار بـبـیـنـنـد کــرم را و جــنـم را مثل تو کسی نیست اگر هرچه بگردیم تاریخ جهان را و عرب را و عجم را «مـا زنـده به آنـیـم که آرام نگـیـریم» ای قـوم به آخـر برسانـیـد سـتـم را... عباس رجز خواند، یکی را به زمین زد ماندست چه باید کند این فرصت کم را؟ گرزی به هوا رفت و علمدار زمین خورد شاعر دهنش خشک شد انداخت قلم را ای وای که از دست قـلـم کـار نـیـامـد «امشب به حـرم میر عـلـمدار نیامد»
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
گریـه كردم، مُـطَـهّـرم كـردند پـاكْ مـانـنـد ســاغــرم كـردنـد اســم تـو آمــد و دلــم پَـــر زد بـه گـمـانــم كــبـوتـرم كـردنـد با نگـاهـی ز چـشـم شـهـلایت خـاكْ بــودم ولـی زرم كـردند پـــدر و مــادرم هـــمــان اول نــذرِ اولاد حـــیــدرم كــردنـد تـا كـه گـفـتـم مُـحـبِّ عـبـاسـم دلِ آلــوده را، حــرم كــردنــد شخـص بیآبـرو چـنان من را پیـشِ مـردم چه محـترم كردند شـك نـدارم كه این مـحـبت را بـه دعــاهـای مـــادرم كـردنـد ســالـیــانـی اسـت آبــرو دارم سالـیـانی ست نـوكـرم كـردنـد یَـابْـنَ امُّ الـبـنـیـن دعــایـم كـن بـاز در عـلـقــمـه صـدایـم كـن دست بر سینه رو به كربوبلا الـــســلام عــلـیــك یــا ســقـــا قــمــر خــانــوادۀ خــورشـیــد صــدقــه دارد ایـن قــد و بـالا پـسـر چـهـارمِ امــیـر حُــنـیـن دسـت بر سـیـنـۀ بـنـیالـزهـرا چشم و ابـروی تو سپاه حسین كـاشـف الـكـرب سـیّـدالـشهـدا سـیــزده سـالـه فـاتـح صـفّـیـن سـومین بچـهْ شیـرِ، شیـرِ خـدا ارمـنـیهـا مُــریــد نـام تـوأنـد شـاهـدم سـفـرههـای تـا سـوعـا نــامِ تـو هـم ردیـف یـا فَـتّــاح چـشـمهـایـت مُـفَـرِّجُ الـغَــمّـاء تو كه هـستی، حسین هم آخـر شـد پـنـاهـنـده بر تو عـاشـورا ســایــبــانِ مُــخَــدّراتِ حـــرم پـشـتْ گـرمـیِّ زیـنـب كُـبـری إعـطـِـنی یـا كـریـم، اَنَـا سائـل مــسـتـجــیـرٌ بِـكَ ابــوفــاضـل دست گـیـرِ هـمـه، خـدایِ ادب دسـت پــروردۀ امـیـر عــرب نسلْ در نسلْ خـاك پـایِ تـوأیم به تو دادیـم دلْ نَـسَبْ به نسبْ سفرهات بهر سائلان پهن است صورتت شیر و خالِ تو، چو رطب مـیكـنـد زنـده یــاد حـیـدر را چین پیشانیات به وقت غضب اســدالــلـه كــربــلا، عــبــاس بِـنـِشـیـن بـا وقـار بـر مـركـب قد كشیدی همین كه روی اسب لشكـر كـوفـیـان كـشـیـد عـقب میشود روضه را تجـسّم كرد با كمی فـكر، رویِ این مطلب تا تو بودی سفر به خیر گذشت ای نـگـهـبـان مـحـمـل زیـنـب تا تو بودی رباب اصغر داشت غرق بوسه سپـیـدی غب غب تـا تـو بـودی نـدیـد یـك مــادر طفـلش از تشنگی كـند لب لب تا تو بودی رقیه معجـر داشت روی دوش تو خواب بود هر شب تا تو بودی كسی اجازه نداشت بـزنـد چـوب خـیـزران بر لب رفـتـی قـلـب کـودکـان لـرزیـد ناله هاشان به خـیـمه ها پـیچـید وای از لحظهای كه غوغا شد رفــتـی و در خـیـام بـلـوا شـد دخـتـری مـشك آب دسـتت داد بر دعـا دست عــمّـه بـالا شـد سـایـهات بـین نـخـلها گـم شد پـسـر فـاطـمـه چـه تـنـهـا شـد تا رسـیـدی كـنـار نهـر فـرات عـلـقــمـه در مـقـابـلـت پـا شـد تـا قـیـامت خـجـل ز لـبـهـایت خــنــكـیهــای آب دریــا شــد جـانـب خــیــمــه راه افــتـادی فـكـر و ذكـرت لــبـان آقـا شـد در كـمـیـنت چهار هزار نـفـر تـیـرهـا در كـمـان مـهــیّـا شـد قــدُّ و بـالات كـار دسـتـت داد چـند صد تیـر در تـنت جا شد بـی هـوا دسـتِ راسـتت افـتـاد دست چپ هم شكـارِ اعـدا شد از سـرِ تـو كـلاه خـوود افـتـاد یـك نـفـر بـا عــمـود پـیـدا شـد آنچنان ضربه زد به فرقِ سرت تـا سـر چـیـنِ ابـرویت وا شـد وای بیدست بر زمین خوردی سجـده گاه تو خـاكِ صحرا شد تــیــرهـایِ كـمـی فــرو رفـتـه خوب بر جـسمِ اطهرت جا شد بـعـدِ سـی سـال یا اخـا گـفـتـی عـاقـبـت مـادر تـو زهــرا شـد دورتـر از تـنـت حـسـین افـتاد هـمـه دیــدنـد قـامـتـش تـا شـد گفـت عـباس خیز و كاری كن رویِ لشگر به خواهرم وا شد دَمِ خـیــمـه زمــان غــارتهـا سـرِ یـك گـوشـواره دعـوا شـد سـنـد ارث بُــردن از زهــــرا با كـف پـا به چـادر امـضا شد پــاسـخ اَیْـنَ عــمّـیَ الـعــبـاس بـود سـیــلـی دشـمـن خــنّـاس
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
عـلمدار و یل و سقا ابوالفضل سـلام الله عـلیک یا ابوالفـضل شدی نائل عزیز من از امروز تو به فرزندی زهرا ابوالفضل ****************** به سمت علـقـمه مانـده نگـاهم کجا مـانـدی عـلـمـدار سـپاهـم عمود خـیـمهات وقـتی بخـوابد شود ویران ستون خـیمه گاهم ****************** نگاه دشمـنم سمت خـیـام است کـنار قـتـلگـاهـم ازدحـام است ز خیمه میرسد بوی اسیـری مرو که بعد تو کارم تمام است ****************** نخـستـیـن زائـر تو مـادرم شد دگـر پـایـان کـار لـشگـرم شـد زمین خوردی تو و زینب زمین خورد اسیری رفـتـنـش را باورم شد ****************** دو دست افتاد و بعدش پرچم افتاد به روی خاک ساقی محکم افتاد شکـسته شد سر تو خواهر من دوبـاره یـاد ابـن مـلـجـم افـتـاد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
این جوان کیست که در قبضه او طوفان است آسـمـان زیر سُم مـرکب او حـیران است پـنجـه در پـنجـهٔ آتـش فـکـنـد گـاه نـبـرد دشت از هیبت این واقعه سرگردان است مشک بر دوش فکنده است و دل را در مشت کـوه مردی که هـمه آبـروی میدان است تا که لب تـشـنه نـمانـند غـریـبان امروز میرود در دل آتـش به سر پـیمان است این طرف کوه جوانمردی و ایثار و شرف روبرو قـوم جفا پیشه و سنگـستان است صف به صف میشکند پشت سپاه شب کیش آذرخشی است که غرندهتر از شیران است خیـره بـر خـیـمه زینب شده و مینگـرد کودکی را که تمامی عطش و گریان است سمت خون علقمه در آتش و در سمت عطش خیمهها شعلهور و بادیه اشک افشان است اینکه بر صفحه پیشانی او حک شده است آیههایی است که از سوره الرحمن است
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت حضرت عباس
رفتیّ و این ماجـرا را تا فصل آخر ندیدی عـبّاس من! دیدی امّا مانند خواهـر ندیـدی آن صورت مهربان را، محبوب هر دو جهان را وقتی غریبانه میرفت بییار و یاور ندیدی هر چند در سینه داری تیری ز دشمن عزیزم امّا در آوردن تـیـر از نای اصغـر نـدیـدی حیرانی یک پدر را با نعش نوزاد بر دست یا بُهت نابـاوری را در چـشم مـادر ندیدی شد پیش تو نا امیدی تیـر نشسته به مشکت مثل من اطراف عشقـت انبوه لشکر ندیدی بر گودی سرد گودال خوب است چشمت نیفتاد چون چشم ناباور من دستی به خنجر ندیدی مجنونی امّا برادر مجنونتر از من کسی نیست آخر تو بر خاک صحرا لیلای بیسر ندیدی
: امتیاز
|
زبانحال حضرت عباس علیه السلام قبل از شهادت
چه اشراقی دل از این لحظههای ناب میخواهد؟ چه شوری سینه از این اشک چون سیلاب میخواهد؟ من از این سیر آفاقی دو چندان میشوم بیدل که چشمی منتظر در خیمه از من آب میخواهد و آن سوتر کسی در دست داسی دارد و حتماً تمام غنچهها را از عطش سیراب میخواهد ادب با دست شستن از دل و دستم به دست آمد مگر درس ادب آموختن آداب میخواهد؟! نمانـده در تـنم دستی و گرنه خوب میدانم محبّت خانهای دارد که دقّ الباب میخواهد بیا موسی که هارونت به رغم سامری خواهان فقط از معجز چشم تو اسطرلاب میخواهد! وضو از خون، اذان با یا اخا، سجادهام صحرا بیا ای بهترین، این لحظهها محراب میخواهد و من ماه بنی هاشم یقین دارم که بعد از این مدینه هر شب از اُمُّ البنین مهتاب میخواهد!
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
کـنار پیکـر خود الـتهاب را حس کرد حـضور شعـلهورِ آفـتاب را حس کرد هنوز نبضِ نگـاهش سرِ تـپیدن داشت که گرمیِ نفسِ هم رکاب را حس کرد و پیش از آن که بگوید: برادرم دریاب حضور فاطمه را، بوتراب را، حس کرد نگاه ملـتـمـس او خـیال پرسـش داشت که در تبسّم زهرا جواب را حس کرد عطش سراغ وی آمد ولی نگفت انگار صدای گـریۀ بـانوی آب را حس کرد لبان زخمیِ فرق سرش دوباره شکفت چه خوب زخم گلوی رباب را حس کرد به عمقِ آبی چـشمان او کسی پی بُرد که در تلاطم دریا سراب را حس کرد کـدام داغ به جـان امامِ عـشق نشـست که با تمام وجود التهـاب را حس کرد همین که ماه به یـاد دو دستِ او افـتاد قـلـم قــلـم شـدنِ آفـتـاب را حـس کـرد و شیههای و سواری که میشود از دور خروشِ شعله ورِ انقـلاب را حس کرد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
وقتی رَجَز میخوانْد میدان زیر و رو شد کـوفـیِ تــرسـو بـاز هـم بـیآبـرو شـد لـرزیـد مـیـدان زیـرِ پـاهایِ عـلـمـدار صِفـِّیْن با تکـبیرِ حـیـدر رو به رو شد در برقِ چـشمش قوّتِ تیغِ علی داشت دسـتِ خـدا در آسـتـیـنی تـازه رو شـد ارثِ امـیر الـمؤمـنین بر قـلبِ کین زد ذکـرِ لـبِ زهـرا دمِ یـا حـیُّ و هـو شد آبِ فرات از شرمِ لبهایش تَرَک خورد شـطّـی خـمـارِ لحـظـۀ نابِ وضـو شد سرمـایـۀ امُّ البـنـین لب تشـنه جان داد کـوثر رسید و مادر و غمخوارِ او شد در علقمه یا فاطمه گفت و زمین خورد نـدبـه نـدایِ روضـههایِ هـر گـلـو شد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت عباس علیه السلام قبل از شهادت
با منِ تشنه لب اِی مشک وفـاداری کن دلِ اهل حرم این جاست تو دلداری کن هـمـره آبِ درونت بـه زمـین میریـزد آبـرویـم بـه بـر یــار، خــریــداری کـن خـواهم آبی بـبـرم بهر گـلـویی کوچک آه اِی مشکِ زمین خورده مرا یاری کن یاد لبهای حـسین آب نخـوردم هـرگز یاد مظلومی او باش تو غـمخواری کن دستم از بازوی من قطع شد و با دندان سوی خـیـمه بَرَمَت یـاریِ بیـماری کن من عـلـمـدار سـپـاهـم به زمـین افـتـادم بهـر یـاریّ تـنـم خـیـز عـلـمـداری کـن آبـرویم به بر فـاطـمه رفت از خجـلـت با منِ تـشنه لب ای مشک وفاداری کن
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
خیز از جا و از این زندگیام سیر مکن با غمت جان مرا پـیـرتر از پیر مکن نیست عضوی به تنت شبه علیاکبر من با چنین حال علی سعی به تکبیر مکن قـوت پـیکـر من رفت ز دسـتـم پـسرم دیده بگشا پدرت را تو زمینگیر مکن لشکری خنده کنان خیره به احوال من است داغ قلبم تو در این هلهله تکـثـیر مکن عـمّـه آمد ز حـرم نـالـه زنـد یا ولـدی پاسخـش گو پسرم جان پدر دیـر مکن میرسـد زمـزمۀ رفـتن جـان از بـدنم خود نمایی کن و این زمزمه تعبیر مکن گر نخیزی تو ز جا صفحۀ عمرم سوزد اینچـنین آخـر کارم تو به تحریر مکن
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
در وقت رزم دل ز همه میبری علی پا در رکاب میزنی و محـشری علی ابـرو نهان کن از نظر خـیـرهٔ حـسود آئـیـنـهدار صورت پـیـغـمـبـری عـلـی قامت مگو قـیـامت زهـراست قـامـتت چون او در دفاع ز امامت، سری علی گــرم طـواف روی تـو آل ابــوتــراب غـرق عـبـادتی و خـدا مـنـظـری علی وصفت همین بس است که در کوی رب عشق شـه زاده حــرم، عـلیّ اکـبـری عــلـی وجه غیور هر غـضبت وقت حـملهها گاه رجز تو منـتـسب از حـیدری علی بین خطوط روی جبینت پُر از خداست ابن الحـسین لـیـلی لـیـلای کـربـلاست نـور خـدا ز صورت تو دیـده میشود پـیـغـمـبـرانه بر هـمه تـابـیـده میشود شـمـشاد قـامتی و به شـمـشـیر کوفیان گـلـبرگ ها ز سـاقۀ تو چـیـده میشود مثل بـلـور شـیـشهای سنگ خوردهای با بـوسهای وجـود تو پاشـیـده میشود شمشیر اهـل کوفه چه آورده بر سرت هر گوشهای ز دشت تنت دیده میشود جسمی که زیر ضربه به هم ریخته چسان هر تکهای به روی عـبا چیده میشود بـر نـالـههـای مـمـتـد بـابـا کــنــار تـو از سوی لشگری همه خـندیده میشود قـلـبی که از تـمـام تـنـت پـارهتـر شده با هـر صدای قـهـقـه رنجـیـده میشود دنـبـال زیـنـب آمـده سـقـای عـالـمـیـن فـریـاد میزنـنـد که وای از دل حسین
: امتیاز
|
شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
چون وقت جـدال پـسـر خـون خدا شد ناله ز دل اهـل زمین رو به سـمـا شد فـریـاد کـشـیـدند هـمـۀ خـیـمـۀ سلطان اکـبـر رود ای اهل حـرم جانب میدان هم پیر و جوان بهر علی دل نگـرانند گویا هـمۀ انس و ملک سیـنـه زنانـنـد اشک از بصر اهل سما رو به زمین است سـوزان دل عـبـاس یـل اُمّ بنـیـن است اکـبـر رود ای اهل حـرم جانب میدان
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
خورشید شد سوار فلک بیقرار رفت از مرکـب امـیـد پـدر شـهـسـوار رفت میریخت برگ و بر ز درختان سبز پوش آمـد ز راه بـاد خـزان تـا بـهـار رفـت اشکی بدل به خـون جگـر شد قدم قدم روح زلال از بـدن چـشـمـهسار رفت خُـلـقا و منـطـقا گـوهـر ناب خلـق بود گـنج عـیان ز کیسه این روزگار رفت مانـنـد تــیــر پَــر زده از چـلـۀ کـمـان شمشیرِ قامت آخت و چون ذوالفقار رفت خود از سـر سـپـاه ز سـیـر قـدش فتاد تا بین دشت آن قد چون کوهسار رفت مـیـدان هـمـه قـلـمـرو ابـر سـیـاه بـود تا آفـتـاب سر زد و دشـمن کـنـار رفت از موی و روی او شده گم صبح و شام کفر در بین دشت جـلوۀ لـیـل و نهار رفت مانند سیـل حـمـله او لشگـری شکافت از میـمـنـه به مـیـسره با اقـتـدار رفت با شعـلـههای تـیغ عـلـی روح دشمنان از تن فـرار کرد و شبـیه شـرار رفت از گـردبـادِ تـیـغ عـلـی در امـان نـبود هرکس رسید تا به فلک چون غبار رفت تا که ز رعد و برق عمودی فلک شکافت تاب از قـرار دامـن آن بیقـرار رفت کوچه برای پـیکر او دشـمـنـش گشود بـیاخـتـیـار در وسـط نـیـزهزار رفت خـورشید در محـاصره ابر تـیـره بود باران شروع گشت و تنش زیر بار رفت دست از تن عـلـی نکـشـیـدند دشـمنان هر سوی چون ستارۀ دنباله دار رفت باران نیزه دُرِّ نجف نه عـقـیق ساخت از دست تکه تکه آن خوش عیار رفت هر کس رسید برگی از آن گل ربود و بُرد آنگونه که دگـر اثـر از گـلعـذار رفت بر پـارههـای او نـنـهـد تا قـدم حـسیـن زانـو کـشید و در وسط لالـهزار رفت تـغـیـیـر کـرد مـیـوۀ جـان حـسـیـن، آه آمـد شبـیه سیب ولی چـون انـار رفت با صد هـزار چشم بـبـیـند مگر حسین باز آن تنی که زیر سنان بیشمار رفت ناچار شد به خاطره دل خوش کند، فقط چندین پَر از علی به حرم یادگار رفت
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
من چگونه سوی خیمه خبرت را ببرم؟ خبــر ریخـتــن بــال و پرت را بـبـرم واژههای بدنت سخت به هم ریخته است سینهات یا جگرت یا که سرت را ببرم؟ مثل مـادر وسـط کوچه گرفـتـار شدی تـن پـامــال شـده در گـذرت را بـبـرم ولـدی لـب بـزن و نـام مـرا بـاز بـبـر تا به هـمـراه نسـیم این اثـرت را ببرم ارباً اربا تر از این قامت تو قلب من است چـونکه بایـد بدن مخـتـصرت را ببرم میوههای لب تو روی زمین ریخته است بــا عـبـا آمــدهام تــا ثـمـرت را بـبـرم بت شکن بودی وپیش از همه مبعوث شدی حــالـیــا آمــدهام تــا تـبـرت را بـبــرم شبه پیغمبر من معجزهها داری، حیف! قسـمت من شـده شق القـمرت را ببرم سفرهات پهن شده در همۀ دشت، کریم! سهم من هم شده سوز سحرت را ببرم لشـگر روبـرویت «آکلة الاکـباد» اسـت کاش میشد که علی جان جگرت را ببرم بدنی نیسـت که تشـیـیـع کنم، مجبـورم تکّه تکّه تـنی از دور و بَـرت را ببرم ترسم این است که لب بر لب تو جان بدهد بگُـذار ایــن پـدر محـتضـرت را ببرم مادرت نیست ولی منتظر سوغات است! عطر گیسوی تو از این سفرت را ببرم
: امتیاز
|
شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
افـتاد و پیـش چـشم پـدر پا کـشیده شد کار عـلـی ببـین به کجـاها کـشـیده شد دستی کشید موی سیاهش، عجیب بود هنگـام ظهـر شب به درازا کشیده شد هرکس به شوق پیروهنش چنگ میزد و بیـن سـپـاه کـار بـه دعـوا کـشـیـده شد بیاخـتـیـار نـیـزه به پهـلـوش تا رسید ذهنم به سمت حضرت زهرا کشیده شد نقـش علی به لـوح دلـم تکّه تکّه و… نقش حسین با کمری «تـا» کشیده شد جسم پسر شبـیه به زهـرا شد و سپس جـسم پـدر شبـیـه به مـولا کـشـیده شد جا شد تـمام قـامت طوبی به یک عـبا کـار عـلی ببـین به کجـاهـا کـشیده شد
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
با خَلق و خُلق و منطق احمد نمای تو با خشم و دست و بازوی خیبر گشای تو از یک طرف پیمبر و از یک طرف علی جز تو که قادر است نشیند به جای تو؟ برخـیز با حـسین، غـدیـری به پا بکن تا اینکه خـصم فـاطمه افـتد به پای تو در لشگری که اسم تو هم کشته میدهد صد نسل منقرض کند این حملههای تو ترس من از نگاه بد این جماعت است میخـوانم «ان یکـاد» همیشه برای تو تا دور میشـوی دل من شـور میزند خـیـره شده سکـیـنه به هر ردّ پای تو دیگـر چرا صـدای اذانـت نـمیرسـد؟ پس کـو نـوای دلکـش آن ربّـنـای تو؟ اینهای و هوی و هلهله ترسانده خیمه را وقـتـی نـمیرسـد به رقـیـه صـدای تو جز شرق تا به غرب همین دشت نینوا جـایی نـرفـتـه پـیکـر از هم جـدای تو
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
جُـنـبـشـی بیـن آسـمـانها بـود شورشی تا به عرشِ اعلا بود چـشمهای فـرشتگـان مبـهـوت به جـوانـی، پـیــمـبـر آسـا بود مرتـضایی به شکـلِ پـیـغـمـبر یا حـسـیـنـی که عـالـم آرا بود محشری میرود به رویِ زمین یـا قــیــامِ قـیـامـت آنـجـا بــود اینکه پشتِ سرش روانه شده است آیـۀ « و ان یـکـاد» زهـرا بـود نـه فـقــط دل زِ کــربـلا بُــرده با شکوهـش دل از خـدا بُـرده لــرزه بـر جـان دشـت اُفـتــاده از حـسـیـنیتـریـن نـبــی زاده کـیـست این گـردبـاد پـیـچـیـده کـه خــدا تـیــغ در کَـفـَش داده کیست این مرد غیرتِ طوفان کـیـست این سـر فـرازِ دلـداده هـمـه گـفـتـنـد کـه خـدا انگـار بـاز پـیــغـمـبــری فــرسـتــاده از نــژاد عـلـی بـه نـامِ عــلـی مـثـل عــبــاس کــوهِ اِســتــاده بـاز دریـــای ایـسـتــاده بـبـیـن شــورِ رزمِ امـیـر زاده بـبــیـن قـدمـی زد زمیـن تـلاطـم کرد لشکری دست و پای خود گم کرد خـویـش را قـبـلـهگـاهِ مـیدان و کـعـبـه را قـبـلـهگـاه دوم کـرد آسـمـان را بـه خـاک میدوزد ایـنـکه بر حـادثـه تـبـسّـم کـرد شور آتشفشان شروع شده است مـرتـضی گـوئـیـا تجـسّـم کرد اینکه از کُـشته پـشته میسازد بـا لـب تـیـغ خـود تـکـلّـم کـرد رجـزش دشت را بـهم پیـچـاند نعـرهای زد زمـانه را لـرزاند تـشـنگی میبَـرَد تـوانش حیف خـشکتر میشود لبانش حیف پیـشِ چـشـمانِ خستهاش انگار تیره شد، تـیـره آسـمانش حیف نَــفَـسـش در شـمــاره اُفــتــاده خسته شد دستِ پُر توانش حیف مَرکبِ زخـمی از نَـفَـس اُفـتاد رفت در بیـنِ دشمـنانش حیف ناگهـان ضربهای زد از پـهـلو نیزهای سمتِ استخوانش حیف بر زمـیـنـش زد از سرِ زینش پــدرش آمــده بــه بـالــیــنــش چشمت از حال من خـبر دارد پــدرت دسـت بـر کـمــر دارد هـمـه فـهـمـیــدهانــد بــابــایـت حـالـتی مـثـل مـحـتـضـر دارد تـیغ هـایی که هست اطـرافـت چــقــدر لَـخــتــۀ جـگــر دارد دستِ لـرزانِ من کجـا و تنت؟ کـه تـو را تـکّـه تـکّـه بـردارد خُـرد شـد اسـتـخـوانت امـا نـه اسـتـخـوانـی تنـت مـگـر دارد نَـکــنَــد از بَـــرِ پــدر بِــرَوی خـون من گردنت اگـر بِـرَوی بـیتـو تـنـهـای کــربـلا شـدهام بـیتـو اُفـتـادهتـر زِ پـا شــدهام من که سروی شـکـسـتهام بابا بیتو غمگـینترین صدا شدهام نوکِ انگشتهایشان این سوست عـاقـبت دست بر عـصا شدهام بـیتـو بـازیـچـۀ نـگــاه هــمـه بیتو مـجـروح خـنـدهها شدهام همه کـف میزنند و میخـندند بِـیـنِ ایـنــان چه آشـنـا شــدهام از کـنـارت چـگـونه برخـیـزم خاک بـایـد به روی سر ریـزم حجمی از خون و نیزه و تیری حجمی از زخمهای دلـگـیـری حجمی از خُردههای یک ساقه حـلـقـههـایِ جـدایِ زنـجـیـری حجمی از تیغهای لب پَرِ سرخ حجمی از تکههای شمـشـیری حـجـمی از پـارههای پـاشـیـده غرقِ صد ضربۀ نَـفَـس گیری حـجـمی از پـیـکـرِ پــراکـنــده در سـراشـیـبـی و سـرازیـری بـه دلــم تـیــرِ آتـشـیـن نــزنـی پـیـرمَـردَم مـرا زمـیـن نـزنـی
: امتیاز
|